به گزارش نبض وطن، عملیات فتح المبین ، درست در ایامِ نوروز سال شصت و یک آغاز شد و در تمام مدتی که مردم در تعطیلات نوروزی به سر می بردند در جبهه های جنوب جریان داشت.
رزمندگان اسلام ، با تقدیم جان های تابناکِ فراوانی ، موفق شدند قبل از پایان تعطیلات نوروزی ، عملیات را با پیروزی کامل به اتمام برسانند و نتایج آن را به عنوان عیدی به ملت ایران تقدیم کنند.
عملیات فتح المبین ، عملیاتی بود که نقطه عطف جنگ لقب گرفت.
پس از هفته ها شناسایی در دل دشمن و با نفوذ بیست و پنج کیلومتری در دل دشمن و عمق مواضع ارتش بعث، شاهکاری که تحت فرماندهی سردار شهید حسین قجهای و به همراهی دو گردان دیگر تیپ ۲۷، صورت گرفت و توپخانه عراق تصرف شد و صد و هشتاد قبضه توپ به غنیمت گرفته شد.
در این عملیات ستون فقرات سپاه چهارم ارتش عراق در هم شکسته شد و نقش اساسی را در پیروزی عملیات ایفا کردند.
روایت سردار شهید حاج حسین همدانی از فرماندهی نخستین گردان تیپ ۲۷
حسین در جمع کادرهای اعزامی از مریوان، پاوه و همدان به جنوب، اولین نفری بود که از طرف حاجاحمد متوسلیان، برای مسئولیت فرماندهی نخستین گردان تیپ ۲۷ محمدرسولالله (ص) انتخاب و معرفی شد.
۲۴ ساعت اول بعد از آن انتصاب، اصلاً خودش را از همه مخفی کرده بود. همه از جمله حاجاحمد کنجکاو بودند که حسین کجا غیباش زده و علت این کارش چیست؟ بعد از آن ۲۴ ساعت گوشهگیریاش از جمع ما، وقتی دوباره سر و کلهاش پیدا شد، دیدیم آمده و خیلی قاطع میگوید: من اصلاً در حد چنین مسئولیتی قرار ندارم، بنابراین لطفاً در مورد این انتصاب تجدید نظر کنید. وقتی حسین حرفاش را زد، سگرمههای حاجاحمد بدجوری در هم رفت و یک لحظه صورت سبزهاش مثل شاه توت سرخ شد. خوف غریبی به دلم افتاد. به خودم گفتم الان است که دیگ غیظ احمد جوش بیاید، خدایا خودت ختم به خیر کن! اینجا بود که حاجمحمود خیلی ظریف دخالت کرد و گفت: قابل توجه حضار، امیرالمومنین (ع) میفرماید: در هنگام غضب؛ نه تصمیم، نه دستور، نه تنبیه! درست زد به خال. حاجاحمد برگشت با تحیر لحظه کوتاهی به آقای شهبازی نگاه کرد.
بعد گفت: لا اله الا الله…
خیلی زود به خودش مسلط شد، بعد برگشت خطاب به حسین قجهای گفت: برادر حسین، الان که ما در آستانه شروع یک عملیات بزرگ قرار داریم، حالا که ما موجودیت اولین گردان تیپمان را داریم، اعلام میکنیم و نیاز به رعایت نظم، برای تقویت فرماندهی داریم، شما آمدی و داری نقض دستور میکنی؟
حسین گفت: برادر احمد، چرا مرا به نقض دستور متهم میکنید؟ بنده عذر خودم را گفتم؛ خودم را در سطحی نمیبینم که مسئولیت یک گردان را به عهده بگیرم، همین.
حاجاحمد از گوشه چشم نگاهی به حاجمحمود انداخت و گفت: انشاءالله که برادرمان حاج آقا شهبازی هم با این مطلب موافق هستند که تشخیص صلاحیت افراد برای واگذاری مسئولیت به آنها فعلاً در حوزه اختیارات مجموعه فرماندهی این تیپ است. حسین باز آمد حرفی بزند که حاجاحمد خیلی جدی با او گفت: حرف همان بود که به شما گفته شد، برادر جان.
حاجمحمود هم به حسین گفت: حسینجان، بهتر است واقعبین باشیم. خدا میداند من، همت و احمد برای انتخاب هر کدام از کادرهای موجود، برای واگذاری مسئولیت فرماندهی گردانهای این تیپ، ساعتها وقت صرف کردیم. نشستیم و کلی بحث کردهایم، تک تک آدمها را همهجوره محک زدهایم تا به یک جمعبندی مشترک رسیدهایم اجرای دستوری که احمد به تو داده، در حکم تکلیف شرعی است.