به گزارش نبض وطن، عبدالباسط انصاری در یادداشتی در شهروند نوشت: خبر اهدای جایزه صلح نوبل به گروهی از بازماندگان بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی بار دیگر بحثها بر سر اعتبار و ارزش این جایزه و نحوه اعطای آن را داغ کرد. زمانی که آلفرد نوبل شیمیدان سوئدی و مخترع دینامیت بر اثر ناراحتی ناشی از جنگ و کشتار با دینامیت، جایزه صلح نوبل را برای ترویج صلح و دوستی پایهگذاری کرد کسی فکرش را نمیکرد این جایزه روزگاری بر اثر اعطای آن به چندین تن از سران جنایتکار غرب و رژیم صهیونیستی اعتبار خود را تا حد زیادی از دست بدهد. اکنون و در جهان پر از آشوب و جنگ، بر اثر توسعه طلبی و خوی جنایتکارانه آمریکا و صهیونیستها و متحدان آنان، جایزه صلح نوبل سال ٢٠٢۴به یک گروه ژاپنی قربانی جنگ اختصاص یافت. ایرنا در رابطه با این گروه نوشته است: «این گروه ژاپنی با نام «نیهون هیدانکیو» که در سال ۱۹۵۶ بنا نهاده شد و از بازماندگان جنگ اتمی هستند، بنابر اعلام کمیته نروژی صلح نوبل، بهخاطر تلاش در حصول جهانی عاری از تسلیحات اتمی و بنابر اثبات گواهی شهودی که تسلیحات اتمی هرگز نباید به کارگرفته شود، این جایزه را دریافت کردند.» پیشتر نیز سابقه داشته است که جایزه صلح نوبل به یک سازمان که در راستای صلح و دوستی تلاش میکنند همچون کمیته بینالمللی صلیب سرخ و کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان اهدا شود. ایسنا به نقل از «دن اسمیت» رئیس مؤسسه تحقیقات صلح استکهلم درباره جایزه صلح نوبل ٢٠٢۴آورده است: «بهدلیل این جنگهای ویرانگر و برای اینکه پیامی مبنی بر ناتوانی نهادهای ناظر بر نظم جهانی ارسال شود کمیته صلح نوبل امسال نباید به هیچکس جایزه بدهد.»
نکته جالب آنکه «تومویوکی مینوماکی» بهعنوان نماینده گروه نیهون هیدانکیو و دریافتکننده جایزه صلح نوبل گفته است: «وضعیت کودکان در غزه، مشابه وضعیت کودکان ژاپنی در پایان جنگ جهانی دوم است.» در حدود ٣-۴دهه اخیر، اعطای جایزه صلح نوبل به سران و سیاستمداران جنایتکار آمریکا و اسرائیل همچون: مناخیم بگین، اسحاق رابین، شیمون پرز و باراک اوباما سبب کاهش اعتبار این جایزه شده است. برای مثال مناخیم بگین ازجمله چهرههای صهیونیستی بود که در کشتارهای وحشیانه فلسطینیان در مناطق اللد و دیریاسین در ١٩۴٨دست داشت و در دوران نخستوزیری او جنایت معروف صبرا و شتیلا رخ داد. اسحاق رابین نیز ازجمله جنایتکاران صهیونیست بود که جزو فرماندهان جنگ ۶روزه اعراب و اسرائیل و مسبب جنایات و قتل عام بسیاری از شهروندان عرب بود. همچنین شیمون پرز که از جوانی جزو مؤسسان رژیم صهیونیستی، عضو باندهای اسرائیلی جنایتکار «هاگانا» و از مسببان کشتارهای گسترده فلسطینیان بود به سبب طرح خائنانه اسلو همراه با رابین برنده صلح نوبل در سال ١٩٩۴شد. علاوه بر آن اعطای این جایزه به آنگ سان سوچی از بوداییهای افراطی و اسلام ستیز از دیگر مواردی است که اعتبار جایزه صلح نوبل را کاهش داد.
نکته دیگر آنکه رویکرد توأم با غرض ورزی اعطاکنندگان این جایزه، گاه در خدمت الگوسازی از برخی چهرهها در کشورهای مخالف غرب در آمده و تعیین برنده آ« با سیاسی کاری مشهود همراه بوده است. برای نمونه اعطای جایزه صلح نوبل به شیرین عبادی در سال ٢٠٠٣ تحت عنوان «تلاش برای ترویج مردمسالاری و رعایت حقوق بشر در ایران» از این دست موارد است. سالها بعد ارتباط و وابستگی عبادی به محافل حقوق بشری ضدایرانی و نقش او در پروندهسازی حقوق بشری علیه ایران افشا شد تا مشخص شود عبادی بیشتر به محافل براندازی غربی و دشمنان ایران وابسته بوده و اعطای این جایزه به او با هدف الگوسازی از وی و در راستای تغییرات اجتماعی در ایران صورت گرفته تا اینکه واقعا کاری برای صلح انجام داده باشد! اعطای این جایزه به نرگس محمدی از چهرههای برانداز ایرانی در سال ٢٠٢٣نیز از با همین قاعده بود.
اکنون میتوان گفت جایزه صلح نوبل به مرور تبدیل به ابزاری سیاسی و نسبتا متاثر از برنامههای کشورهای غربی شده است. سخن بر سر این نیست که برندگان این جایزه هیچکدام استحقاق دریافت آن را نداشتهاند بلکه سخن این است که اعتبار جایزهای که فلسفه آن ترویج صلح و دوستی و مخالفت با خشونت و جنگ بوده -در موارد پرتعدادی بر اثر اعطا به جنایتکاران یا براساس رویکردهای سیاسی و مغرضانه- زیر سؤال رفته است.