به گزارش نبض وطن، اهدای اعضای عزیز از دست رفته شاید به ظاهر آسان به نظر بیاید، اما هرگز اینطور نیست.دشواری در تصمیم گیری را تنها کسانی میفهمند که نفس کشیدن عزیزشان را میبینند و هنوز مرگش را باور نکرده اند، اما از سوی دیگر انسانهای نیازمندی را در کنار خود احساس میکنند که چشم امید به رضایت آنها بسته اند و این آزمونی سخت و نفس گیر است که ” نفس” می بخشد و هر کسی از آن سربلند بیرون نمیآید.
زینب شیری دختری از جنس عشق، شعر، ادب واحساس در روز چهارم آبانماه سال ۱۳۵۶ در زرین شهر در خانواده ای فرهیخته وادیب به دنیا امد؛ فوق دیپلمش را در رشته ی کامپیوتر از دانشگاه علمی کاربردی زرین شهر اخذ کرد و از آنجایی که عاشق آموختن وتحصیل، هنر و کسب دانایی بود،در رشته گرافیک مشغول تحصیل شد.
زینب یک دنیا عاطفه بود شعر را از جان و دل میسرود و میخواند بهگونهای که جوهرهی وجودش پر از توکل به خدا، آرامش، محبت و ایثار شده بود.هیچوقت از نشستن روی ویلچر شکایتی نداشت و آن را حکمتی از خدا میدانست چراکه
نیرویی از جنس باور و اراده در وجود زینب نهاده بود و هرگاه کسی با او هم سخن میشد امید، مهربانی، عزت نفس و اعتقادش
را از عمق وجود احساس میکرد و آنجا بود که به این مسئله می اندیشیدی که نعمت دوست داشتن ودوست داشته شدن چه زیبا است.شیرین زبانیش، مرهمی برای زخم دل دوستان و آرامش برای کسانی که با بود که با او همنشین و همراه بودند .
زینب که بارها و بارها از علاقه خود به همنوعانش سخن گفته بود در چهارم تیرماه ۱۳۹۴ در آرامشی که خود همیشه پیش بینی کرده بود به دنیای دیگری پر کشید و روح بلندش با اهدای کبد وکلیه ها به بیماران نیازمند پیوند عضو که وصیت خودش بود جاودانه شد.
مهناز ملکی
“زینب شیری” هنرمندی که رفت اما، جاودانه ماند
لینک کوتاه : http://www.nabzevatan.ir/?p=2321