• امروز : سه شنبه - ۴ دی - ۱۴۰۳
خانه دسته‌بندی نشده

رهبر انقلاب: امام خمینی هم انسان تحول‌خواه بود و هم تحول آفرین

  • کد خبر : 2213
  • 14 خرداد 1399 - 11:41
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سخنرانی امروزشان بمناسبت سالروز رحلت امام خمینی فرمودند: * امام خمینی هم انسان تحول‌خواه بود و هم تحول آفرین بود و ایشان بزرگترین تحولات را در زمان خودشان ایجاد کردند.

به گزارش نبض وطن به نقل از پایگاه حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب، این سخنرانی هم‌اکنون به‌صورت زنده از وب‌سایت و حساب‌های رسمی پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در شبکه‌های اجتماعی و شبکه‌های صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در حال پخش است. گزیده‌ای از بیانات حضرت آیت الله خامنه‌ای در این سخنرانی به شرح زیر است:
امروز مراسم بزرگداشت امام (ره) بزرگوارمان به شکلی متفاوت از شکل معمول این مراسم اجرا می‌شود. چگونگی برگزاری مراسم مهم نیست؛ اصل قضیّه و مهم، گفتگو از امام بزرگوار است که ما امروز کشورمان و فردای کشورمان به این احتیاج داریم. امام بزرگوار سال‌ها پس از درگذشت ظاهری و و فقدان ظاهری وی در بین ما زنده است و باید زنده بماند و ما از حضور او و معنویت او و فکر وی و انگشت اشاره‌ی او بهره‌مند بشویم و استفاده کنیم.
تحول‌خواهی و تحول‌انگیزی از برجسته‌ترین خصوصیات حضرت امام
امروز بنده می‌خواهم درباره یک خصوصیت مهمی از خصوصیات امام بزرگوار بحث کنم؛ البته ایشان یک انسان ذوابعاد و دارای خصوصیات برجسته‌ی متعددی بودند؛ این خصوصیتی که امروز بحث می‌کنیم، جز مهم‌ترین و برجسته‌ترین خصوصیات امام بزرگوار است و آن عبارت است از روحیه‌ی تحول‌خواهی و تحوّل‌انگیزی امام بزرگوار.
امام، روحاً، هم یک انسان تحول‌خواه بود، هم تحول‌آفرین. در مورد ایجاد تحول، نقش او صرفاً نقش یک معلم و استاد و مدرس نبود؛ نقش یک فرمانده داخل در عملیات و نقش یک رهبر به معنای واقعی بود. ایشان بزرگ‌ترین تحولات را در دوران خودشان، در زمان خودشان در حوزه‌های متعددی و در عرصه‌های متنوع زیادی ایجاد کردند که من به مقداری [از آنها] امروز اشاره می‌کنم.
اولاً روحیه‌ی تحول‌خواهی از دیرزمان در این بزرگوار وجود داشته است؛ این چیزی نبود که در آغاز نهضت اسلامی در سال ۱۳۴۱ در ایشان به وجود بیاید؛ نه، ایشان از دوران جوانی یک انسان تحول‌خواه بودند که نشانه‌ی آن عبارت است از همان یادداشتی و نوشته‌ای که ایشان در دوران جوانی تقریباً در دهه‌ی ۳۰ از عمرشان در دفتر مرحوم وزیری‌یزدی نوشته‌اند که مرحوم وزیری عین آن نوشته را، دست‌خط ایشان را به من نشان دادند؛ دیده‌ام که بعد هم چاپ شده و در اختیار خیلی‌ها قرار گرفته. در آن نوشته، ایشان آیه شریفه “قُل اِنَّما اَعِظُکُم بِواحِدَهٍ اَن تَقوموا لِله مَثنا وَ فُرادا” [را ذکر می‌کنند] که دعوت می‌کند عموم را به قیامِ للّه؛ یک چنین روحیه‌ای در ایشان وجود داشت. این روحیه را ایشان اِعمال کردند و همین طور که اشاره کردم تحوّل‌آفرینی کردند. مِیدانی وارد مسئله‌ی تحول شدند، نه فقط گفتاری و دستوری؛ از تحول‌آفرینی روحی در یک مجموعه‌ای از طلّاب جوان در قم که من حالا عرض خواهم کرد شرح آن را تا تحول‌آفرینی وسیع در عموم ملّت ایران.
تحول و انقلاب روحی و معنوی در افراد
آن مسئله‌ی قم عبارت است از درس اخلاق ایشان. ایشان ده‌ها سال پیش از شروع نهضت، غیر از درس فقه و اصول و معقول، سال‌ها در قم درس اخلاق داشتند، جلسه اخلاق داشتند. البته آن وقتی که ما رفتیم قم، سال‌ها بود که این درس تعطیل شده بود، و وجود نداشت. کسانی که دیده بودند آن درس اخلاق را، نقل می‌کردند ایشان هفته‌ای یک بار جلسه‌ای داشتند در مدرسه فیضیه و طلاب جوان جمع می‌شدند در آنجا وقتی که صحبت می‌کردند، جلسه را منقلب می‌کردند، دل‌ها را منقلب می‌کردند. این را البتّه ما هم، در درس فقه و اصول دیده بودیم. یعنی ایشان حتّی در همین درس‌های فقه و اصولشان به مناسبت‌هایی صحبت اخلاقی می‌کردند، طلبه‌ها زار زار گریه می‌کردند؛ وقتی ایشان صحبت اخلاقی می‌کرد، اشک می‌ریختند؛ بیان ایشان این جور مؤثر بود و انقلاب روحی ایجاد می‌کرد. این همان روش پیغمبران است؛ پیغمبران هم آغاز همه‌ی حرکت‌های خودشان را از انقلاب روحی افراد شروع کردند. اینکه امیرالمؤمنین می‌فرماید: “لِیَستَأدوهُم میثاقَ فِطرَتِه وَ یُذَکِّروهُم مَنسیَّ نِعمَتِه … وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول”، همین است. “یَستَأدوهُم میثاقَ فِطرَتِه” یعنی آن سرشت نهفته انسانی را در اینها بیدار می‌کردند و آن را وادار می‌کردند به تحرک و هدایتگری عملیات و اقدامات انسان‌ها؛ امام این گونه از اینجا شروع کردند. من البتّه نمی‌توانم قاطعانه ادعا کنم که آن جلسات را ایشان تشکیل می‌دادند برای اینکه بعدها به نهضت عظیم سیاسی منتهی بشود؛ این را من نمی‌دانم. لکن آنچه مسلم است اینکه این حرکت‌آفرینی، این تحریک غریزه‌های معنوی و فطرت و سرشت انسانی از راه درس اخلاق و تذکر و آماده کردن دل‌ها، شیوه‌ی امام بزرگوار بود؛ از اینجا ایشان شروع کردند تا ایجاد تحول در سطح وسیع یک ملت؛ چه در دوران مبارزات که حالا من مقداری از نمونه‌های این تحول را عرض می‌کنم و چه بعد از پیروزی انقلاب، ایشان به معنای واقعی کلمه در ملّت ایران تحول ایجاد کردند.
توجّه کنید که مخاطب ایشان در این تحوّل، عبارت بود از ملّت ایران. قبل از شروع نهضت امام مبارزاتی وجود داشت، مبارزات سیاسی در ایران وجود داشت، ده‌ها سال بود که گروه‌های مختلف [مبارزه می‌کردند]، منتها حوزه‌ی کار آنها حدّاکثر محدود می‌شد مثلاً به یک تعدادی دانشجو؛ اینها می‌توانستند فرض کنید ۱۰۰ نفر، ۱۵۰ نفر دانشجو را تحت تأثیر قرار بدهند، در یک مراسمی آنها را وارد کنند. بحث امام، بحث یک گروه محدود یا یک جمع محدود یا یک حرفه‌ی معیّن نبود؛ بحث ملّت ایران بود. ملّت مثل یک اقیانوس است؛ به طوفان درآوردن یک اقیانوس کار هر کسی نیست. یک استخر را می‌شود موّاج کرد امّا موّاج کردن یک اقیانوس، کار عظیمی است. ملّت یک اقیانوس است و امام این کار را انجام داد؛ تحوّلاتی را به وجود آوردند.
تحول در خمودگی و تسلیم بودن ملت و تبدیل به روحیه مطالبه‌گری
یک تحول، تحول در روحیه خمودگی و تسلیم ملت بود. در دوران جوانی ما، در دورانی که ما یادمان هست که این نهضت شروع شد، ملت ایران یک ملّتی بود که با مسائل اساسیِ سرنوشت خودش هیچ سر و کاری نداشت، مردم تسلیم بودند، خمود بودند، نسبت به زندگی شخصیِ خودشان [بی اراده] بودند. این حالت تحرک میدان‌داری، وارد میدان شدن، مطالبه کردن، آن هم مطالبه‌ی چیزهای بزرگ و مهم، در رفتار ملت و در خُلق و خوی ملت ما مطلقاً وجود نداشت؛ این را امام ایجاد کردند؛ همین ملتِ خمود و تسلیم را تبدیل کردند به یک ملتِ مطالبه گر؛ آن سخنرانی‌های پُرشور و توفنده‌ی امام، آن بیان‌های خروشنده امام (ره)، آن چنان تکان داد این ملت را که این ملت تبدیل شدند به یک ملت مطالبه گر؛ نمونه‌اش قضایای سال ۴۱ است که شروع نهضت، سال ۴۱ بود نمونه‌اش اجتماعات عظیم مردم در شهرهای مختلف است که بعد هم منتهی شد به پانزدهم خرداد، و در پانزدهم خرداد [رژیم] با آن کشتار عظیم نتوانست این حرکت را متوقف کند. باز هم اجتماعات مردم در طول زمان بود تا پایان دوران مبارزات؛ این یک تحول عجیبی بود که ایشان ایجاد کردند.
تحول در نگاه مردم و ایجاد عزت و اعتماد به نفس ملی
تحول دیگر، تحول در نگاه مردم به خودشان و به جامعه‌شان بود؛ ملت ایران نسبت به خود یک نگاه حقارت پندارانه داشت؛ یعنی اینکه این ملت بتواند بر اراده‌ی قدرت‌ها، بر اراده‌ی ابرقدرت‌ها فائق بیاید، مطلقاً به ذهن احدی خطور نمی‌کرد. نه فقط حالا قدرت‌های جهانی، حتی اراده‌ی قدرت‌های داخلی، حتی اراده فلان مسئول فرض کنید که یک اداره‌ی امنیتی یا انتظامی، اصلاً به ذهن مردم خطور نمی‌کرد که بتوانند غلبه کنند بر اراده‌ی صاحبان اراده‌های تلخ و خطرناک. احساس حقارت می‌کردند، احساس توانایی نمی‌کردند؛ امام این را تبدیل کرد به احساس عزّت، احساس اعتماد به نفس، و مردم را از این حالت که حکومت استبدادی را یک امر طبیعی بدانند که این جور بود؛ آن زمان تصور ماها کأنه این بود که خب بالاخره یک شخصی در رأس مملکت هست و اراده‌ی او حاکم است؛ خب طبیعت مسئله همین است و اصلاً این را یک امر طبیعی و عادّی می‌دانستیم تبدیل کردند به انسان‌هایی که خودشان نوع حکومت را تعیین می‌کنند. از شعارهای مردم در انقلاب، اوّل، نظام اسلامی، حکومت اسلامی، بعد هم جمهوری اسلامی بوده؛ مردم خودشان تعیین‌کننده بودند، مطالبه‌کننده بودند؛ بعد هم در انتخابات‌های گوناگون شخص حاکم را، اشخاص مورد مسئولیّت در بخش‌های مختلف حکومت را مردم معیّن کرده‌اند؛ یعنی حالت خود حقیر پنداری که در مردم بود، به کلی تبدیل شد به حالت عزّت و اعتماد به نفس ملی.
تحول در نوع مطالبات مردم
یک تحول دیگر، تحول در مطالبات مردم بود؛ یعنی اگر چنانچه فرض کنید آن وقت یک گروهی از مردم یک مطالبه‌ای هم از دستگاه داشتند یا از قدرتمندان آن زمان داشتند این بود که مثلاً این کوچه آسفالت بشود یا این خیابان به این شکل کشیده شود؛ مطالبات در این حد [بود]؛ این را تبدیل کردند به مطالبه‌ی استقلال، آزادی؛ یعنی [آرمان‌های] عظیم. یا شعار «نه شرقی، نه غربی»؛ در خواسته‌های مردم آن چنان تحولی به وجود آمد که از این چیزهای حقیر، کوچک، محلّی و محدود تبدیل شد به یک امور اساسی، بزرگ، انسانی، و جهانی.
تحول در نگاه مردم به دین
یک تحول دیگری که امام به وجود آورد، تحول در نگاه به دین بود؛ مردم، دین را فقط وسیله‌ای برای مسائل شخصی، مسائل عبادی، حداکثر احوال شخصی می‌دانستند، فقط برای همین مسئله‌ی نماز و روزه و فرض کنید که وظایف مالی و ازدواج و طلاق؛ در همین حدود؛ دین را، وظیفه‌ی دین و مسئولیت دین و رسالت دین را محدود به این چیزها می‌دانستند. امام برای دین، رسالت نظام‌سازی و تمدن‌سازی و جامعه‌سازی و انسان‌سازی و مانند اینها تعریف کرد؛ مردم نگاهشان به دین به کلی متحول شد.
تحول در نگاه به آینده و ایجاد تمدن نوین اسلامی
یک تحول دیگر، تحول در نگاه به آینده بود. در آن دورانی که نهضت شروع شد و امام (ره) وارد میدان شدند، با همه‌ی شعارهایی که حالا بعضی از احزاب و بعضی و از گروه‌ها و گروهک‌ها می‌دادند که خیلی محدود و کوچک هم بودند در نگاه مردم آینده‌ای دیده نمی‌شد.
تحول در مبانی معرفتیِ کاربردی و ورود فقه در عرصه نظام‌سازی
در یک حوزه تخصصی‌تر، تحول در مبانی معرفتیِ کاربردی است؛ امام این را به وجود آوردند؛ که این تخصّصی است، جز مسائل حوزوی و کسانی است که دستی در کار فقه و در کارِ علم اصول و مانند اینها دارند. امام فقه را وارد عرصه‌ی نظام سازی کردند؛ فقه از این مسائل دور بود. البته مسئله‌ ولایت فقیه، هزار سال [بود که] در بین فقها وجود داشت و مطرح می‌شد، اما چون این امید وجود نداشت که این ولایت فقیه تحقق پیدا بکند، هرگز به جزئیات آن، به مسائلِ آن پرداخته نمی‌شد. امام این را وارد مسائل اصلی و فقهی کردند. در حوزه‌ علمیه نجف، این را مطرح کردند و درباره‌ی آن بحث کردند؛ بحث‌های علمیِ متقنِ محکمِ کاملاً قابل توجه برای افرادی که صاحب نظر در این زمینه‌ها هستند؛ یا مسئله‌ی مصلحتِ نظام را که مصلحتِ نظام همان منافع عمومی است، منافع ملّی است، چیزی غیر از آن نیست امام در فقه مطرح کردند. مسئله‌ی معروف اصولی و فقهیِ «تزاحم» و «اهمّ و مهم» را که در مسائل شخصی و مسائل کوچک به کار می‌رفت، وارد عرصه‌ی میدان عمومی کردند که در عرصه‌ی اداره‌ی کشور، مسئله‌ی مصلحت نظام و مسئله‌ی «اهمّ و مهم» مطرح می‌شود. یعنی در فقه، ایشان این چیزها را وارد کردند که این، فرصت خیلی بزرگی برای فقه به وجود می‌آورد؛ دست فقه را باز می‌کند در گستره‌ی تصرفاتی که می‌تواند در مسائل گوناگون بکند. به نظر من حوزه‌ها باید از این خیلی قدردانی کنند و استفاده کنند، استقبال کنند. البتّه این کاری که امام در این زمینه‌ی فقهی انجام داده‌اند، کاملاً روشمند و قانونمند است؛ یعنی طبق همان به تعبیر امام فقه جواهری است؛ یعنی بدعتی در فقه نیست؛ یک استفاده‌ی صحیح از موازین متعارف فقهی است که در اختیار فقها است.
پافشاری بر تعبد، در عین نگاه نو گرایانه به فقه
یک نمونه‌ی دیگر از این تحول در نگاه به دین و مسائل دینی، پافشاری بر تعبد بود در عین نگاه نو گرایانه به مسائل؛ یعنی امام، یک فقیه نوگرا، یک روحانی نوگرا بود؛ به مسائل با چشم نو گرایانه نگاه می‌کرد؛ در عین حال بشدّت پابند به تعبد. در آن روز و آن دوران‌ها خب روحانیونی بودند که در زمینه‌های مسائل روشنفکری وارد بودند و بحث می‌کردند و حرف می‌زدند؛
خبر تکمیل می‌شود…

لینک کوتاه : http://www.nabzevatan.ir/?p=2213

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰

دیدگاهها بسته است.