به گزارش نبض وطن به نقل از ایسنا عباس فرجی، با بیان این مقدمه که پنج سال پیش مدیر کل وقت آموزشوپرورش شهر تهران گزارشی از آسیبهای اجتماعی مدارس تقدیم اعضای شورای شهر کرد که حاوی نکات بسیار ارزشمندی بود اظهار کرد: چنانچه به آن گزارش توجه میشد، بی شک امروز با این اتفاقات یا روبرو نمیشدیم و یا اینکه خسارت ناشی از آن به حداقل ممکن میرسید.
وی افزود: در بخشی از این گزارش آمده بود که رفتار پر خطر در میان پسران متوسطه اول ۱۹.۷ درصد و خشم بالا در میان دختران ۱۹.۶ درصد است. در ادامه این گزارش آمده بود که حدود ۶۶ درصد از دانشآموزان در پاسخ به این سوال که «اگر مشکلی برای شما پیش بیاید چه کسی به شما کمک خواهد کرد و محل مشورت شما کجاست؟»، همسالان خود را به خانوده و یا مدرسه ترجیح داده و گفته بودند دوستانمان محل مشورت ما هستند.
بیگانگی با آمار در میان مسئولین باعث تحمیل هزینههای سنگین به کشور میشود
این مشاور و روانشناس در آموزش و پرورش با بیان اینکه همین بخش از گزارش حکایت از آن داشت که انباشتی از خشم در میان دختران نوجوان و رفتار پرخطر در میان پسران وجود دارد که اگر مدیریت نشود میتواند دردسر آفرین شود و هر جریانی که بخواهد از آن سوء استفاده کند گفت: سوالی که در اینجا مطرح است این است که کدام یک از متولیان امور جوانان و نوجوانان به این گزارش توجه کردند؟ آیا شورای شهر تهران به این آمار توجه کرد؟ یا خود آموزش و پرورش که این آمار را استخراج کرده بود؟ آیا برنامهریزان به این آمار توجه کردند یا مجریان؟ مراد من از طرح این سوال این است که مدیریت کلان با آمار بیگانه است و عمدتا آمار را جدی نمیگیرد، در حالی که آمارها به وضوح چشمانداز وضعیت موجود را به ما نشان میدادند. این بیگانگی با آمار در میان مسئولین باعث تحمیل هزینههای سنگین به کشور میشود.
فرجی با اشاره به اینکه معتقدم جامعه حق دارد از مدیران این مطالبه را داشته باشد که برای این خشم انباشته شده در میان دختران کشورمان چه کرده و چه نسخهای پیچیده است؟ اظهار کرد: پنج سال است که این آمار منتشر شده، اقدام عملی مسئولین برای مدیریت این خشم چه بوده که امروز در تلاش است دختران و پسران را به آرامش دعوت کند؟ مدیران کشور با چه ابزاری میخواهند دانشآموزان را به آرامش دعوت کنند؟
این مشاور و روانشناس افزود: به عنوان کارشناس امور مشاوره و روانشناسی باید بگویم همان زمان هم معتقد بودم این آمار حداقل آسیبهای اجتماعی مدارس را نشان میدهد، همان زمان هم دلایلی ارائه شد که این آمار در واقعیت بالای ۴۰ درصد است. معتقدم نوجوانان، طرف حساب ما نیستند، بلکه مدیرانی هستند که بهموقع تدبیر نکردند. در واقع بچههای کشورمان فریب نخوردند، بلکه این مسئولین ذیربط هستند که سهلانگاری کرده و اکنون باید پاسخگو باشند.
فرجی با اشاره به اینکه خشمی که در دختران کشورمان پنج سال پیش شناسایی شده بود به دو حالت باید تخلیه میشد؛ یا باید درون وجودشان میریخت یا به بیرون، اظهار کرد: اگر این خشم به درون دخترانمان نفوذ کند با موج سنگینی از افسردگی مواجه خواهیم بود که خودش را در قالب خودکشی و … نشان میدهد و پیشتر شاهد آن بودهایم. در صورتی که این خشم برونریزی کند شاهد این فریادها هستیم که در حال حاضر میشنویم؛ پس نباید تعجب کرد چرا بچهها فریاد میکشند چون میخواهند از چنگال افسردگی نجات پیدا کنند.
وی افزود: اما نیمه پنهان این آمار آن بود که ۶۶ درصد از دانشآموزان محل مشورت خود را نه مدرسه و نه خانواده بلکه گروه همسالان خود دانستهاند. ما میدانیم این گروه میتواند به صورت مجازی و حقیقی باشد. کدام یک از متولیان آموزشی کشور و یا متولیان جوانان و نوجوانان توانستند این خلا مشورتی را پر کنند؟
با دانش آموز دهه ۸۰ نمیتوان با زبان دهه ۶۰ صحبت کرد
این مشاور و روانشناس با بیان اینکه طبیعی است وقتی متولیان آموزشوپرورش کشورمان محل مشورت دانشآموزان نباشند، دانش آموزان از آنها حرف شنوی نخواهند داشت اظهار کرد: باید واقعبین بود مسئولین حوزه آموزشوپرورش از نظر سواد در حوزه دیجیتال بسیار عقب ماندهتر از دانش آموزان هستند و کرونا این را به وضوح نشانمان داد که بچهها خیلی جلوتر از معلمان خود هستند و صد برابر بیش از مدیران ارشد آموزش و پرورش آگاهی دیجیتال دارند. در سایر حوزه ها هم کم و بیش به گمان من بچه ها بسیار باهوش تر از والدین ومدیران عمل می کنند.
فرجی افزود: این شکاف یعنی ما زبان ارتباطی خود را با دانشآموزان از دست دادهایم و نمیتوانیم با دانشآموزان خود صحبت کنیم. ما منابع گفتوگوی بچهها نیستیم و این را از هر کسی که دانش آموز دهه ۸۰ دارد می توان پرسید. به هیچ وجه نمی شود با این بچه ها با زبان دهه ۶۰ صحبت کرد.
وی با اشاره به اینکه اما متاسفانه متولیان آموزش کشورمان اصرار دارند که با زبان دهه ۶۰ با نوجوانان فعلی سخن بگویند چون خودشان در آن دهه بزرگ شده و یا به آن آشنا هستند، گفت: باید پذیرفت که باید با یک دهه هشتادی مدل خودش صحبت کرد. این بچهها بسیار باهوش و کنجکاو هستند و همه چیز را با منابع خودشان راستی آزمایی میکنند. بنابراین به همین راحتی نمیشود به آنها فرمان داد. آنها اصولا مانند بچههای دهه ۶۰ ، فرمان پذیر نیستند و این ویژگی ممتاز آنها منحصر به فرد است و همین موضوع آنها را دوست داشتنی می کند. همیشه به والدینی که به دفاتر مشاوره مراجعه میکنند این را توصیه می کنم که زبان گفتوگوی خود را با آنها تغییر دهند وگرنه آنها به راحتی ارتباط را قطع میکنند و به گوشی خود و گروههای مجازیشان پناه میبرند.
فرجی با اشاره به اینکه آن زمانها وقتی با بچه دهه ۶۰ صحبت میکردی و میپرسیدی دوست داری در آینده چه کاره شوی می گفتند می خواهم دکتر، مهندس، معلم، و… بشوم، اما یک دهه هشتادی میگوید میخواهم یوتیوبر شوم و دیجیتال مارکتینگ بخوانم گفت: او خیلی زود میخواهد وارد بازار کار شود، خیلی زود ارتباط بگیرد، خیلی زود تغییر ایجاد کند و به اهداف خود برسد. این در حالی است که بچه دهه ۶۰ یک هدف داشت و می خواست زود وارد دانشگاه بشود. این اختلاف را مسئولین نمیخواهند درک کنند. به زعم من الان هم درک نمی کنند و اصرار دارند با زبان غلطی با این بچه ها حرف بزنند کافیست صحبتهای اخیر مسئولین آموزشی در خصوص دانش آموزان بازداشتی را بخوانید متوجه می شوید، هنوز هم برخی از متولیان آموزش و پرورش راه را به خطا می روند.
این مشاور و روانشناس تاکید کرد که لذا معتقدم این بچه ها را باید با اقتضائات خودشان قبول کنیم تغییر آنها باید در بستر خودشان صورت بگیرد وگرنه اصلا زیر بار نخواهند رفت. مسئولین ما به جای آنکه رنج ناشی از تغییر را به خودشان بدهند آن را به زور به دانش آموزان تحمیل کرده اند طبیعی است که آنها آن را قبول نخواهند کرد.