به گزارش نبض وطن به نقل از تسنیم، مجموعه «طفلی به نام شادی»، آخرین کتاب شعری محمدرضا شفیعی کدکنی است که از سوی نشر سخن روانه کتابفروشیها شده است.
کتاب حاضر شامل پنج دفتر شعری شفیعی کدکنی با عناوین «زیر همین آسمان و روی همین خاک»، «هنگامه شکفتن و گفتن»، «از همیشه تا جاودان»، «شیپور اطلسیها» و «در شب سردی که سرودی نداشت» است. عنوان کتاب از نام یکی از سرودههای شفیعی کدکنی انتخاب شده است:
طفلی به نام شادی، دیری است گم شده است
با چشمهای روشن براق
با گیسویی بلند به بالای آرزو
هر کس ازو نشانی دارد ما را کند خبر
این هم نشان ما:
یک سو خلیج فارس
سوی دگر خزر
دفتر «طفلی به نام شادی»، مجموعه اشعار شفیعی کدکنی از سال ۱۳۷۶ به بعد است. قبلاً نشر سخن دو مجموعه «آیینهای برای صداها» (هفت دفتر شعر منتشر در سالهای پیش از انقلاب) و «هزارهه دوم آهوی کوهی» (اشعار ۵۶ تا ۷۶) را از او منتشر کرده بود.
شفیعی کدکنی در سالهای اخیر بیشتر با انتشار تصحیح آثار کلاسیک از جمله «تذکرهالاولیا» یا شرح آثار کلاسیک مانند «این کیمیای هستی» با نگاهی به اشعار و اندیشههای حافظ میشناسند. کتاب «طفلی به نام شادی» از این منظر مجموعهای متفاوت را پیش چشم مخاطب قرار میدهد. گذشته از ظهور و بروز پیوند و علاقه شفیعی کدکنی به سنتها و فرهنگ ایرانی اسلامی در شعرش، رویکرد اجتماعی و انسانی از دیگر ویژگیهای شعری او را به لحاظ محتوایی تشکیل میدهد. شاعر با نگاهی نکتهبین، انسان معاصر امروز را با همه احوالات، تنگناها و آرمانهایش در شعر مجسم میکند. تصویری که او از انسان ایرانی امروز نشان میدهد، تصویری واضح برای مخاطب است که با زبانی ساده اما استوار دغدغههایش بیان شده است؛ از این روست که آثار شعری او همواره در زمره آثاری است که با اقبال مخاطب همراه میشود.
او خود در مقدمه کتاب «طفلی به نام شادی» درباره ویژگیهای شعری خود مینویسد: در تمام مدت شاعری من- که عمری شصت و چند ساله دارد- من همچنان آدم عقبماندهای باقی ماندهام که نه «وزن» را رها کردهام و نه «قافیه» را و نه «معنی» را، نه «عشق» را و نه «تأملات وجودی» را و نه «ایران» را. برای عقبماندگی یک شاعر سندی استوارتر از این میتوان یافت؟ …
او در بخش دیگری از این مقدمه به نگاهش به شعر اشاره میکند و میافزاید: زندگی شعری من، از همان دوران نوجوانی و کودکی- که از هفت سالگی شعر میگفتهام با وزن و قافیه درست- به گونهای بوده است که گاه در یک روز دهتا شعر گفتهام و گاه ماهها گذشته است و از شعر خبری نشده است. من هیچ وقت به سراغ شعر نرفتهام، همیشه او بوده است که به دیدار من شتافته و اختیار از من ربوده است. خوب و بد این شعرها را جامعه تعیین میکند نه من و نه منتقدان رهنشناس. حتی داوری جامعه امروز هم بسنده نیست، آیندگان داور نهاییاند.