• امروز : جمعه - ۲ آذر - ۱۴۰۳

نسل جوان کنونی فرهنگ، گفتار، زبان و خواسته‌هایی دارد

  • کد خبر : 19306
  • 11 خرداد 1401 - 12:00
نسل جوان کنونی فرهنگ، گفتار، زبان و خواسته‌هایی دارد
سقف آرزوهایشان را تا رفتن به استادیوم‌های ورزشی پایین آورده‌ایم، درحالی‌که دختران جوان و نوجوان امروز ایران نه در سیاست‌گذاری‌های کلان دیده شده‌اند و نه برنامه‌های مشخص و مدونی برای آینده‌شان پیش‌بینی شده است.

به گزارش نبض وطن به نقل از ایسنا، حتی نام‌گذاری یک روز به نام روز دختر و ارسال پیام‌های تبریک برای دخترانمان تأثیری در بهبود شرایط و انتقال حس خوب دیده شدن به آن‌ها ندارد. هر سال یک روز را جشن می‌گیریم و در ۳۶۴ روز باقی مانده سال شاهد همان سیاست‌های ناهماهنگ و نادیده گرفتن دختران در جامعه ایران هستیم. مهتاب رضاپور، دکترای مطالعات زنان، استاد دانشگاه و مشاور خانواده، همزمان با روز دختر در گفت‌وگویی از مهم‌ترین مسائل دختران ایرانی می‌گوید.

مهم‌ترین چالش‌هایی که دختران امروز در جامعه با آن روبرو هستند چیست؟

به نظر من چالش‌های دختران در جامعه ایران در دو محور اصلی خلاصه می‌شود. محور اول سیاست‌گذاری‌های کلان و اسناد بالادستی است، به‌طوری‌که وقتی می‌خواهند برای زنان برنامه‌ریزی کنند، اهدافی تدوین کنند و یا امکاناتی در نظر بگیرند، هماهنگی لازم وجود ندارد و این ناهماهنگی بین ارکانی است که یا سیاست‌گذار هستند و یا در سیاست‌گذاری اثرات زیادی دارند. به‌عنوان مثال در مسئله جوان‌سازی جمعیت، یک اتفاق نظر وجود داشت که جمعیت ایران در حال پیر شدن است و باید در سیاست‌های جمعیتی تجدیدنظر کنیم، این موضوع باعث شد طرحی تدوین شود که اگرچه انتقاداتی به آن بود، اما درنهایت به‌عنوان قانون جوانی جمعیت و حمایت از خانواده تصویب و برای اجرا ابلاغ شد. این درحالی‌که است که در بسیاری از این طرح مسائلی که مربوط به زنان می‌شود ما این اتفاق نظر را نمی‌بینیم. شما ببینید یک موضوع بسیار ساده و پیش ‌پا افتاده، ورزشگاه رفتن زنان است؛ درحالی‌که یک‌طرف می‌گوید حرام است، یک‌طرف  می‌گوید زیرساخت نداریم، یک‌طرف اصرار به بردن زنان به ورزشگاه دارد، فیفا تهدید می‌کند و … این یک مثال بارز از سردرگمی در مسائل زنان و عدم اتفاق نظر بین سیاست‌گذاران رسمی و کسانی است که شاید رسماً نقشی در سیاست‌گذاری نداشته باشند ولی در جامعه اثرگذار هستند و مردم زیادی حرف آن‌ها را قبول دارند. این عدم اتفاق نظر و ناهماهنگی باعث شده مسئله ورزشگاه رفتن زنان ایرانی به نتیجه‌ای نرسد و مثل استخوان لای زخم بماند.

یعنی متولی مشخصی برای سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری در مورد مسائل زنان در ایران نداریم؟

ما شورای فرهنگی زنان را داریم که به نظر می‌رسد علت تشکیل این شورا میان‌داری در بین افراد مختلف برای رسیدن به یک نتیجه واحد است تا ما این نتیجه را در مقابل دختران، والدین، مسئولان، ورزشکاران و فدراسیون‌های ورزشی مورد استناد قرار دهیم، درحالی‌که این ماجرا بیش از ۱۰ سال است ادامه دارد! همان‌طور که اشاره کردم ورزشگاه رفتن زنان یک مصداق است و شاید دغدغه خیلی‌ها نباشد، اگرچه ممکن است برای دختران نوجوان ما خیلی مهم‌تر باشد، ولی این بلاتکلیفی در یک پاسخ نهایی، روشن، صریح و قاطع به حضور یا عدم حضور زنان در ورزشگاه باعث شده خیلی مواقع به موارد بسیار دیگری هم تعمیم داده شود و مشکلاتی برای دختران ما ایجاد کند، در نتیجه دختران ما یک دیدگاه مطمئن نسبت به نهادهای سیاست‌گذار نداشته باشند و احساس کنند دغدغه‌ای برای آن‌ها وجود ندارد.

مهم‌ترین اولویتی که در سیاست‌های کلان و برنامه‌ریزی برای زنان باید مورد توجه قرار گیرد چیست؟

از نظر من مهم‌ترین اولویتی که باید در سیاست‌های کلان و اسناد بالادستی مدنظر قرار گیرد، یک نگاه همه‌جانبه‌نگر و نه محدود به مرکز است، درحالی‌که شاهد مرکز محوری در سیاست‌گذاری‌ها هستیم و سپس مرکز کشور، پایتخت و مراکز استان‌ها را به کل کشور تعمیم می‌دهند، اما ایران یک کشور گسترده با قومیت‌های مختلف و امکانات متفاوت است. نمی‌خواهم بگویم مناطق محروم ازنظر امکانات مادی، بلکه می‌خواهم بگویم تفاوت در فرهنگ‌ها وجود دارد. شاید در یک استان، دختران باید در سن خاصی ازدواج کنند و یا تحصیلات خاصی داشته باشند، اما در تهران چنین چیزی نباشد، با این وجود ما بیشتر به تهران و کلان‌شهرها و شهرهای بزرگ توجه داریم و سیاست‌های کلانی که گذاشته می‌شود ناظر به نیازهای گسترده و تفاوت فرهنگ‌ها و نیازها نیست. مثلاً همان بحث ورزشگاه رفتن دختران که بزرگ می‌شود چقدر دغدغه دختران روستایی است؟ شاید دغدغه آن‌ها ادامه تحصیل در دبیرستان باشد، اما تا یک مقطع خاصی می‌توانند به مدرسه بروند و مقاطع بالاتر در دسترس نیست، شاید ازدواج در سنین خاص و نوع انتخاب همسر برایشان دغدغه باشد و خیلی دغدغه‌های متفاوت دیگری داشته باشند، اما من چنین انعکاسی را در سیاست‌های کلان نمی‌بینم.

پس نمی‌توانیم یک نسخه واحد برای دغدغه‌های دختران بپیچیم؟

قطعاً همین‌طور است، من اگر الآن بخواهم دغدغه دختران نسل جوان را بگوییم دغدغه کدام را باید بگویم؟ دختری که در فلان روستا در سن ۱۳ سالگی علاقه‌مند به ادامه تحصیل و درس است، ولی خانواده اصرار بر ازدواجش دارند، یا دختری که در فلان شهر کوچک می‌خواهد برای انتخاب رشته دانشگاه به شهر دیگری برود و خانواده اجازه نمی‌دهد؟ یا دختری که در شهر بزرگ دغدغه پوشش و آزادی‌هایش را دارد؟ این‌ها همه دغدغه است، اما نوع مسئله به‌کلی عوض می‌شود. ناهمگن بودن دغدغه‌ها باعث شده خیلی از صداها شنیده نشود و خیلی از توان‌ها صرف صداهایی شود که بیشتر شنیده می‌شود. من بارها سر کلاس درس از دختران دانشجو پرسیده‌ام اگر درهای ورزشگاه  باز شود دغدغه چند درصد از زنان و دختران ایرانی و مشکلات چند درصد از زنان و دختران ایرانی حل می‌شود؟ مسئله این است که ما باید یک‌قدم عقب‌تر برویم، همان‌طور که اشاره کردم این ناهماهنگی بین ارگان‌های تصمیم‌ساز و بدون متولی ماندن این تصمیم‌گیری‌ها، باعث بروز چنین مشکلاتی شده است. برای همین به شورای فرهنگی زنان اشاره کردم که باید صحبت‌های طرفین مختلف را بشنود، محدودیت‌هایی که این رفتار ایجاد می‌کند و نیازهایی که دارد و بعد این‌ها را ساماندهی کند. متأسفانه در شرایط کنونی وزیر یک‌چیز می‌گوید، نماینده چیز دیگری می‌گوید، مدیر و مسئول و فعالان هر بخش چیز دیگری می‌گوید، این مصداق بی‌صاحب بودن برخی از مشکلات دختران جوان و نوجوان جامعه ماست. درواقع نداشتن هماهنگی در سطح کلان و توجه به مرکز محوری و مسائل کلان‌شهرها، باعث شده بسیاری از مسائل زنان و دختران دیده نشود. اگر بخواهیم در مورد دختران جوان صحبت کنیم سیاست‌ها و برنامه‌های خاص و آموزش‌های موردنیاز را نمی‌بینیم، البته شاید در یکسری قالب‌ها مثلاً در چشم‌اندازهای کلی تعداد دختران تحصیل‌کرده و شاغلان مشخص شده، اما مسائل ریز و درشت مختلف دیده نشده است. در مورد تفاوت زن و مرد دیدگاه‌های مختلف وجود دارد؛ مثل تساوی، برابری، عینیت و …، ولی واقعیت این است که مسئولیت‌های اجتماعی زنان و مردان و نقش‌های خانوادگی آن‌ها با همدیگر فرق دارد، ما نمی‌توانیم برای هر دو جنس یک برنامه‌ریزی داشته باشیم اما می‌بینیم که این کار را کرده‌ایم، مخصوصاً در حوزه تحصیل این امکان فراهم شده که سطح انتظار را تغییر می‌دهد در نتیجه باید خیلی دقیق‌تر عمل کرد.

تأثیر فقدان سیاست‌گذاری‌ها و ناهماهنگی‌ها را بر دختران چطور ارزیابی می‌کنید؟

در نتیجه عدم سیاست‌گذاری‌ها دردسرها و مشکلات مختلفی گریبان گیر دختران جوان جامعه شده است. من در دانشگاه تدریس می‌کنم و معمولاً با ترم اولی‌ها سر و کار دارم، یعنی گروه‌های نوجوانی که تازه وارد جامعه شده‌اند، چالش‌هایی که با آن دست‌به‌گریبان هستند مثل پایین بودن اعتمادبه‌نفس در حوزه‌های ارتباطی، در ارتباط با بدنشان و زیبا انگاری خود، به همین دلیل میل شدید به عمل‌های زیبایی صورت و بدن دارند. همین موضوع باعث شد سال گذشته یکی از دانشجویان برتر کشور زیر عمل زیبایی فوت کند! یعنی یک دختر جوان که با بدن خود کنار نیامده و این یک مشکل مربوط به عدم اعتمادبه‌نفس است.

تفاوت نسل جوان امروز با نسل‌های گذشته چقدر در این زمینه تأثیرگذار است؟

نسل جوان کنونی فرهنگ، گفتار، زبان و خواسته‌هایی دارد که ما با آن‌ها فاصله داریم. من نمی‌خواهم بگوییم ارزش‌ها خیلی فرق کرده و این نسل بدی است. به‌عنوان یک استاد شاید اول هر ترم کمی با همدیگر کلنجار می‌رویم، اما برداشت من این است که نسل جدید بچه‌های فهیم و بسیار خوبی‌اند، ارزشمندند و برای یکسری چیزها ارزش قائل هستند، اما بیان و خواسته‌هایشان با یکی دو نسل قبل بسیار فرق کرده است، حتی کلماتی دارند که ما گاهی متوجه نمی‌شویم چه چیزی به همدیگر می‌گویند، آدم‌هایی را می‌شناسند که ما نمی‌شناسیم و به چیزهایی علاقه‌مند هستند که ما نمی‌دانیم. حالا یک برنامه صداوسیما را ببینید که در آن با زبانی صحبت می‌کنند که برای من در میان‌سالی قابل‌فهم است و مفاهیم آن را درک می‌کنم، یعنی این برنامه‌ها به زبان من است نه زبان این نسل جدید.

یعنی ابزارهای ارتباط با نسل جوان تغییر کرده است؟

بله، در زمان مادربزرگ و مادر من وسایلی مثل رادیو و کتاب و روزنامه و مجلات نقش اصلاح و تغییر فرهنگ را بر عهده داشتند، در زمان من و فرزندانم رسانه‌ای مثل تلویزیون این نقش را ایفا می‌کرد و فرهنگی را ایجاد و اصلاح می‌کرد یا تغییر می‌داد، اما امروز به نظر من الآن صداوسیما در رده‌های پایین‌تری قرار گرفته و فرهنگ‌سازی برای نسل جوان در اینترنت و شبکه‌های مختلف اجتماعی اتفاق می‌افتد. هرچند شبکه اجتماعی مثل توییتر فیلتر است، ولی می‌بینیم که چه تعداد از نسل جوان ما آنجا فعالیت می‌کنند درحالی‌که ما هیچ سیاست‌گذاری در آنجا نداریم!؟ شبکه‌های اجتماعی مثل تلویزیونی است که هیچ صاحبی ندارد و هرکسی نمایشی، فیلمی و خبری پخش می‌کند، ما این فضا را رها کرده و نهایت تصمیم ما این است که فیلتر کنیم یا اینترنت را قطع کنیم که امکان‌پذیر نیست. درواقع ما نه زبان نسل جدید را می‌دانیم و نه ابزاری که با آن کار می‌کنند (ابزاری است که توسط کارگزاران، سیاست‌گذاران و برنامه ریزان فرهنگی تائید شده باشد) الآن صداوسیما بهترین برنامه را هم پخش کند فکر می‌کنید چند درصد از نسل جوان مخاطب آن باشند؟ در مقایسه با تأکید بر داشتن گوشی‌های هوشمند و اینترنت. این هم یکی دیگر از مشکلات دختران نسل جوان است درواقع ما نتوانسته‌ایم برای آن‌ها منابع درست فراهم کنیم.

و در این شرایط چطور می‌توانیم برای دختران جوان ایرانی برنامه‌ریزی کنیم؟

اول اینکه باید مطالعه، تحقیق و آمارگیری در سطح ملی انجام دهیم. دوم مناطق مختلف و کلان‌شهرهای بزرگ را جدا ببینیم، چون حتی شهری مثل اصفهان را با یک شهر دیگر نمی‌توان مقایسه کرد و وضعیت یک دختر از لحاظ فرهنگی ممکن است با دختر دیگر تفاوت داشته باشد، هرچقدر شهر کوچک‌تر و مرزی باشد مشکلات آن‌ها متفاوت است. البته من نمی‌خواهم ارزش‌گذاری کنم، فقط می‌خواهم بگوییم شرایط، نیازها و خواسته‌های دختران تفاوت دارد و با یک دید نمی‌شود همه مشکلات دختران ایران را دسته‌بندی کرد.

با همه این اوصاف، همان‌طور که اشاره کردم عدم اعتمادبه‌نفس در بین دختران جوان و نوجوان، در مناطق مختلف کشور دیده می‌شود. پایین بودن اعتمادبه‌نفس و نداشتن مهارت‌های خوب زیستن و تصویر مثبت نسبت به خود در دختران نوجوان ما وجود دارد، از طرف دیگر زبان آن‌ها برای ما شناخته شده نیست و راه‌های ارتباط و رسانه مناسب برای اینکه آن‌ها را مخاطب قرار دهیم وجود ندارد.

به نظر می‌رسد این مسئله نتیجه بی‌توجهی و غفلت در سال‌های گذشته است؟

مسئله این است که در چندین سال بعد از انقلاب، جناح‌ها و دیدگاه‌های مختلف هم در قوه مقننه و هم مجریه تجربه کردیم اما شخصاً این‌طور درک کرده‌ام که خیلی ارزش‌گذاری برای زنان مفهوم ندارد. بسیاری از مواقع می‌بینیم که از زنان برای رأی دادن و پر کردن میدان دعوت به مشارکت می‌شود، ولی بعد وسط راه رها می‌شوند، اما هیچ دوره‌ای یک برنامه یا اقدام با بودجه و هدف مشخص اجرا نشده یا حداقل من چنین چیزی سراغ ندارم. به‌طورکلی مسئله دختران خیلی جدی گرفته نمی‌شود، تنها جایی که فضا کمی باز شده و مانعی گذاشته نشده است مثل ورود به دانشگاه و ادامه تحصیل بوده که یک‌مرتبه مواجه شدیم با سیل دختران تحصیل‌کرده در جامعه ایران. حدود ۷۰ درصد کسانی که برای کنکور ثبت‌نام می‌کنند دختران هستند و با اعمال یک سهمیه‌بندی (که به نظر من در برخی از رشته‌ها اشکالی ندارد و نبود آن مشکلاتی ایجاد می‌کند) بیش از ۵۵ درصد از ورودی‌های دانشگاه دختران هستند. حالا تصور کنید دختری که دیپلم یا لیسانی دارد وضعیت شغل و ازدواج آینده آن‌ها چه تفاوتی پیدا می‌کند. من دانشجویانی داشته‌ام که از برخی از مناطق دور افتاده و روستایی می‌آیند، در دوران همه‌گیری کرونا و آموزش آنلاین منطقه آن‌ها اینترنت نداشت و وقتی می‌خواستیم سی دی کلاس‌های ضبط شده را بفرستیم، آدرس پستی نداشتند، باید جایی می‌فرستادیم تا بتواند بروند و بگیرند. حالا تصور کنید در آن روستا چند دختر تحصیل می‌کنند و بعد از اینکه در شهر بزرگی تحصیل می‌کنند و مهندس و پزشک و کارشناس می‌شوند، قرار است چه کنند؟ تفاوت‌ها و تناقض‌های فرهنگی را می‌بینند و ازدواج و اشتغال آن‌ها در آینده خیلی سخت می‌شود؛ دخترانی که ازدواج نمی‌کنند چون مورد مناسبی برای ازدواج در محل زندگی خود نمی‌بینند و نمی‌توان به آن‌ها ایراد گرفت. پس مسئله این نیست که فقط برای راه‌ها را باز کنیم، بلکه باید زیرساخت‌های زیادی فراهم کنیم که متأسفانه به آن‌ها توجه نمی‌کنیم و بعد گرفتار معضلات بیشتری می‌شویم.

حتی آمار دختران تحصیل‌کرده در جامعه ما نشان دهنده بهبود شرایط آن‌ها نیست؟

اگر قرار باشد مسئولی در سازمان‌های بین‌المللی و کنفرانس‌های بین‌المللی سخنرانی کند، تعداد زنان تحصیل‌کرده دختران دانشجو را اعلام می‌کند و کف می‌زنند، اما بعدازآن چه اتفاقی می‌افتد؟ چقدر این دختران تحصیل‌کرده در آینده دچار مشکلاتی در زندگی برای ازدواج، اشتغال و فرزند آوری می‌شوند؟ این یک بحث بسیار مهم و جدی است، حتی در برنامه‌ریزی برای جوان‌سازی جمعیت به این مهم توجه نمی‌کنیم که برخی آدم‌ها اصلاً توان مادر شدن یا پدر شدن ندارند، نه اینکه توان جسمی نداشته باشند بلکه به بلوغی نرسیده‌اند که بتوانند فرزندی تربیت کنند تا آینده ایران را تأمین کند، و حالا سؤال این است که آیا حمایت‌های قانونی که پیش‌بینی شده این گروه‌ها را مورد توجه قرار داده است؟ البته من به‌طورجدی روی این قانون کار نکرده‌ام و این‌ها را به‌عنوان سؤالات و اشکالاتی که به نظرم می‌رسد مطرح می‌کنم.

به نظر شما نام‌گذاری روزی به نام دختر می‌تواند حس خوب دیده شدن را به دختران ما بدهد؟

از این مصادیق زیاد داریم روز زن، مادر، معلم، کارگر، دختر و … واقعیت این است که ما کارهای نمادین زیاد انجام می‌دهیم درصورتی‌که به نظرم در این روز آدم‌ها باید از حقوق و تکالیف زنان و شرایطی که می‌تواند وضعیت آن‌ها را بهتر کند صحبت کنند. روز دختر هم یک روز جشن می‌گیریم و بعد سیاست‌های ناهماهنگ و همان وضعیت قبلی را داریم اگر در یک روز مشخص مورد قدردانی قرار گیرم، ولی در ۳۶۴ روز باقی سال بی‌توجهی شود چندان پاسخگوی من نخواهد بود، بنابراین اصل این روز باید به آگاهی بخشی در حوزه‌های مختلف سلامت روان، سلامت جسم و مسائل دیگر دختران پرداخته شود و به تبریک و جشن تقلیل ندهیم.

لینک کوتاه : http://www.nabzevatan.ir/?p=19306

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰

دیدگاهها بسته است.